فلسفه چیست؟ پیرامون مفهوم فلسفه

در اولین مقاله از مقالات فلسفه غرب،به بحث پیرامونِ پیرامون مفهوم فلسفه می پردازیم، و یا به عبارت ساده تر، فلسفه چیست؟ . در این سلسله مقالات، قصد داریم به بحث پیرامون دوره های تاریخی فلسفه غرب،  بپردازیم؛ از دو دریچه، به مورد پژوهش خود، یعنی دوره های تاریخی فلسفه غرب،می نگریم : از منظر مفاهیم و مبانی و از منظر تاریخی. برای دستیابی به این امر، نخست بایستی پیرامون مفهوم فلسفه، صحبت کنیم که موضوع اولین مقاله ماست.

فلسفه چیست؟
پیرامون مفهوم فلسفه

 

پیرامون مفهوم فلسفه :

– فلسفه چیست ؟

همانطور که پیشتر گفتیم، قبل از هر گونه بحث درباره دوره های تاریخی فلسفه غرب، می بایست به مفهوم فلسفه بپردازیم. تقریبا همگی معنای لغوی فلسفه را می دانیم؛ فیلوسوفیا به معنای دوستدار دانائی. دکتر زرین کوب، در کتاب درآمدی به فلسفه، می گوید :” پرسش های بنیادی، یعنی پرسش درباره حقیقت و بنیاد چیزها و کارها، همان است که فلسفه می نامیم.واژه “فلسفه” که از ریشه یونانیِ “فیلوسوفیا“، یعنی “دوستدار دانایی” است، نشان می دهد که خاستگاه این گونه پرسش، شوق؛ و مقصد آن، شناسایی کردن یعنی رو کردن به ذات و حقیقت چیزها و کارهاست. ” همچنین توضیحات بیشتر در رابطه با معنای لغوی فلسفه را می توانید در https://b2n.ir/h65014 مطالعه نمائید.

 با برداشت از گفته روژه پل دروا  در کتاب “فلسفه برای فرزندم”  می توان گفت که برای شناخت واقعی یک چیز، دانستن معنی لغوی آن واژه لازم است؛ اما کافی نیست. به این ترتیب سیر در اقیانوس لذت بخش فلسفه را آغاز می کنیم :

“فلسفه، نخستین شکافی است که در حصار حقیقت، رخ می دهد.” “ویل دورانت”

ویل دورانت و مفهوم فلسفه :

ویل دورانت در مقدمه کتاب تاریخ فلسفه، به نقل از افلاطون می گوید : ” فلسفه، آن لذت گرامی و گرانبهاست.” و در ادامه با قیاسی بر علم و فلسفه، به ابعاد گوناگون مفهوم فلسفه می پردازد و بیان می دارد :

“علم عبارت است از مشاهده نتایج و تحصیل وسائل؛ فلسفه عبارت است از انتقاد و تنظیم غایات؛ و چون امروز کثرت وسایل و اسباب آلات با تعبیر و ترکیب ایده آل ها و غایات، متناسب نیست، زندگی ما به فعالیت پر سر و صدا و جنون آمیز، تبدیل شده است و هیچ معنی ای ندارد.

ارزش یک امر، بسته به میلِ ماست؛ و کمال آن در ربط به یک نقشه و یا یک کل است. علم بدون فلسفه، مجموعه اموری است که نما و ارزش ندارد و نمی تواند ما را از قتل و کشتار، حفظ کند و از یاس و ناامیدی، نجات بخشد.”

و در یک کلام :

” علم دانستن است و فلسفه، حکمت و خردمندی است.” “ویل دورانت”

دیدگاه چند تن از صاحب نظران در باب فلسفه :

در رابطه با مفهوم فلسفه، دکتر زرین کوب،در کتاب” درآمدی بر فلسفه” می گوید :” افلاطون درباره تفاوت علم و فلسفه – و به زبان او، فن و دیالکتیک_ می گوید” علم همواره از فرضیه (hypothesis)، آغاز می کند و بی آنکه به شناختن آن کاری داشته باشد، به سوی نتیجه ای که از آن برمی آید، می رود؛ حال آنکه فلسفه از فرضیه به سوی اصل یعنی شناختن ذاتِ آن است.”

همچنین براین مگی در کتاب سرگذشت فلسفه، از قول افلاطون می گوید : “فلسفه با اعجاب و شگفتی، آغاز می شود.” و خود نیز فلسفه را چنین تعریف می کند : ” آغاز فلسفه، هنگامی است که بشر دست به کوشش می زند تا جهان را، نه از راه دین یا قبول مرجعیت، بلکه از راه کاربرد عقل بفهمد.”

گریگوری برگمن در کتاب ” کتاب کوچک فلسفه” می گوید : ” فلسفه به ما یاد می دهدکه چگونه فکر کنیم. فیلسوفان نه تنها به ما می گویند که به چه چیزی فکر کنیم، بلکه به ما یاد می دهند که چگونه بیندیشیم. مطالعه تاریخ فلسفه، فقط مطالعه تاریخ اندیشه ها نیست،بلکه تا حدی هم مطالعه تاریخ معرفت ما،مطالعه شیوه تفکر ماست.”

برایان مگی در کتاب “سرگذشت فلسفه” می گوید : ” هر عرصه ای از فعالیت،فلسفه ای دارد که درباره مفاهیم، اصول و روش های آن عرصه یا رشته، طرح پرسش می کند. بدین ترتیب فلسفه علم داریم و فلسفه دین، فلسفه هنر و همین طور تا آخر.” و در ادامه می گوید :

” در کنارِ پرسش های مربوط به جهانِ پیرامون ما، فیلسوف، پرسش هایی درباره ماهیتِ ادراکِ بشری، تجربه و فهم ما هم مطرح می کند. به زبان بسیار ساده، در سیر تطور فلسفه، دو بحث اساسی در کانون آن قرار داشته : اول اینکه “ماهیتِ هرآنچه هست، چیست؟” و دوم “در صورتیکه اصلا بتوانیم چیزی را بدانیم، چگونه می توانیم آن را بدانیم؟

بررسی در زمینه پرسش نخست، یعنی درباره آنچه وجود دارد و ماهیت هستی، شاخه ای از هستی به نام هستی شناسی( ontology) تشکیل می دهد. و بررسی پرسش دوم- درباره ماهیت شناخت و امکان دانستن- شناخت شناسی یا معرفت شناسی(epistemology)، خوانده می شود.جریان اصلی تاریخ فلسفه، تحول این دو مبحث- و کلیه مباحث فرعیِ برآمده از آنها- طی قرن هاست.”

در کنار تعاریف بزرگان فلسفه، تعریفی از استاد بزرگوارم، دکتر محمد خسرو صحاف آورده ام که به نظرم می تواند ما را به فهم فلسفه نزدیکتر کند. ایشان در رساله دکتری خود با عنوان “تبیین ساحت معنوی در خانه ایرانی“، بیان می کند :

” به نظر می رسد که فلسفه، به امور بنیادین زندگیِ ما، همچون وجود و یا هستیِ جهان، می پردازد و سعی در پرس و جو و احیانا پاسخگویی به علت وجودی هستی و جهان دارد.”

 پل دروا نیز در کتاب خود، برای فرزندش، هدف فلسفه را، جستجوی حقیقت می داند و در جواب سوالِ هنگامیکه به فلسفه می پردازیم، چه کار می کنیم؟ می گوید حقیقت را جستجو می کنیم. البته به نظر حقیقت جویی، معنای عامی است؛ چرا که تاریخ دانان، دانشمندان و حتی یک بازرس پلیس هم در حیطه کاری خود، به دنبال جستجوی حقیقت هستند.

اما در این میان فیلسوفان، در زمینه اندیشه ها به دنبال حقیقت هستند. اندیشه ها، مفاهیم، مبانی، جهان بینی، هستی شناسی، معرفت شناسی …و کلماتی از این دست، دنیای یک فیلسوف را شکل می دهد. او درباره مفهومِ …… تفکر و جستجو می کند. مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، اثر هنری،قدرت، روح، انسان … و از آنجا که مفاهیم، شکل دهنده و ظرف زندگیِ بشر هستند، فیلسوف درباره زندگی می اندیشد.

“مفهومِ … در حقیقت به چه معناست؟ از پرسش های اصلی یک فیلسوف است.”

آن گونه که یک وکیل به مفهوم “قضاوت” و آنطور که یک سیاست مدار به مفهوم “سیاست” نگاه می کند، یک فیلسوف به آنها نمی اندیشد؛ بلکه او می خواهد مفهوم و اندیشه پشت این کلمات را کندوکاو کند.

معنای فلسفه از دیدگاه صاحب نظران
معنای فلسفه از دیدگاه صاحب نظران

 

معنای خاص و عامِ فلسفه :

دکتر اصغر دادبه در کتاب “کلیات فلسفه”، معنای فلسفه را در دو معنای عام و خاص، تفسیر می کند :

معمولا فلسفه را در دو معنای ذیل در نظر می گیرند :

الف) معنای عام فلسفه:

مقصود از معنای عام فلسفه، “جهان بینیِ شخصی هر انسان” و مقصود از جهان بینی، “بینشی است که هر کسی در باب مسائل فلسفی، یعنی مسائل مربوط به خدا، جهان و انسان، می تواند داشته باشد.” پس براساس این معنا، آدمی از همان ابتدای خلقتش، از فلسفه بهره مند بوده است. زیرا برای یافتن پاسخی برای سوالاتش، راهی جز اندیشیدن( هرچند به صورت سطحی و خام)، نداشته است.

ب) معنای خاص فلسفه :

فلسفه در معنای خاص و دقیق خود عبارت است بینش ژرف و تامل سنجیده در باب مسائل فلسفی، یعنی مسائل مربوط به خدا، جهان و انسان. که این بینش ژرف و سنجیده،توام با دو ویژگی بنیادیِ خردمندانه و آزادانه بودن است.”

 

معنای فلسفه(عام و خاص)
معنای عام و خاص فلسفه-دکتر اصغر دادبه

محورهای فلسفه
فلسفه حول چه محورها و موضوعاتی است؟

تفاوت معنای فلسفه و حکمت، از بحث پیرامون تفاوت جهان بینی و نوع نگرشِ شرق و غرب، نشات می گیرد که در یک مقاله به طور جداگانه، درباره آن صحبت خواهیم کرد. حال که در باب مفهوم فلسفه بیشتر دانستیم، در مقالات بعدی، دوره های تاریخی فلسفه غرب را مورد بحث قرار خواهیم داد. و سپس به رابطه جهان بینی مکاتب مختلف با معماری، خواهیم پرداخت.

شما همراهان گرامی می توانید کتاب صوتی  سرگذشت فلسفه نوشته براین مگی را در لینک زیر مشاهده نمائید :

https://archmedia.ir/1401/03/28/book-history-philosophy-wrote-brian-maggie/

منابع :

کتاب “تاریخ فلسفه”، ویل دورانت، ترجمه

کتاب “فلسفه برای فرزندم”،روژه – پل دروا، ترجمه دکتر ترانه وفایی

کتاب سرگذشت فلسفه، نوشته برایان مگی، ترجمه حسن کامشاد،نشر نی.

کتاب درآمدی به فلسفه، نوشته  دکتر میر عبدالحسین زرین کوب.

جزوه دکتری سنت- مدرنیسم دانشگاه آزاد مشهد،۱۳۹۶ و جزوه حکمت هنر اسلامی دانشگاه خیام مشهددکتر محمد خسرو صحاف، ۱۳۹۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

برچسب ها:
تاریخ دوره معاصر غربتعریف فلسفهدوران قرون وسطیدوره کلاسیک غربفلسفه چیستمعنای لغوی فلسفه

دانلود فایل

کاربر گرامی رسانه معمار،لطفا برای دریافت لینک دانلود اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید.